جملات بزرگان

به زندگی فکرکنید،ولی برای زندگی غصه نخورید.

@@@@@@@@

دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت.

##########

ادب خرجی نداردولی همه چیز رامی خرد.

@@@@@@@@@@

زندگی معلم بی رحمیست که اول امتحان می کند بعد درس می دهد.

@@@@@@@@@@

باشروع هرصبح فکر کن تازه متولدشده ای.مهربان باش ودوست بدار شایدکه فردایی نباشد.

@@@@@@@@@@@

بخشش کنید اما نگذارید ازشما سوء استفاده شود.

@@@@@@@@@@@

عشق بورزید امانگذارید باقلبتان بازی شود.

@@@@@@@@@@@

اعتمادکنید اما ساده وزود باور نباشید.

@@@@@@@@@@

حرف دیگران رابشنوید اماصدای خودتان را از دست ندهید.

@@@@@@@@@@@

حکایت

گویندروزی حضرت ادم  نشسته بود سه نفر سفید سمت راستش وسه نفرسیاه سمت چیش نشسته بودند.

به یکی از سفید هاگفت تو کیستی ؟  گفت :عقل  

یرسید جایت کجاست؟    گفت:مغز

ازدومی یرسید توکیستی؟   گفت: مهر

یرسید جای توکجاست؟   گفت: دل

ازسومی یرسید توکیستی؟  گفت:حیا

گفت جایت کجاست؟  گفت:چشم

سیس به جانب چب نگریست واز یکی از سیاه ها سئوال کرد:

توکیستی؟ گفت:تکبر

یرسیدجای توکجاست؟  گفت: مغز

یرسیدباعقل یکجایید؟   گفت: من که امدم عقل می رود.

ازدومی سئوال کرد توکیستی؟  گفت:حسد

محلش راسئوال کرد،جواب داد:دل

یرسید با مهر یک مکان دارید؟

گفت:من که بیایم مهر خواهدرفت.

ازسومی یرسید توکیستی؟ گفت: طمع

یرسیدجایت کجاست؟  گفت:چشم

یرسید باحیا یکجاهستید؟

جواب داد: چون من داخل شوم حیا خارج شود.   

من وتو هر دو به یک شهر وزهم بیخبریم

من وتو هردوبه یک شهر وزهم بیخبریم

هردودنبال دل گمشده ی دربدریم

ماکه محتاج نفس های همیم اه چرا

ازکنار تن یخ کرده هم می گذریم

مادوکبکیم هواخواه هم و هم نفسیم

هردوپربسته گرفتار قضا وقدریم

کی توانست بگوید که می اید روزی

من وتو هردو به یک شهر وزهم بیخبریم......


شب يلداي زينب

دوستان امشب شب يلداست،طولاني ترين شب سال است،درخاطره ها ماندنيست،همه دور هم جمعند وباهم گفتگو مي كنند.

امشب براي حضرت زينب هم شب يلداست ولي با چه شباهت هايي:

امشب براي حضرت زينب طولاني ترين شب است زيرا بسيار سخت مي گذرد

درخاطر حضرت زينب مي ماند چون راه درازي را براي رسيدن به يار طي كرده.

همه كاروانيان باهمند بااين تفاوت كه ديگر شيرمرداني چون امام حسين(ع)،حضرت ابوالفضل(ع)،قاسم وعلي اكبر وچندين نفراز مردان مرد روزگار دربين انها نيستند.

امشب مردم با عزيزان خود هم صحبتند وحضرت زينب با مزار عزيزانش.

امشب همه ميوه وتخمه واجيل مي خورند و كاروان كربلا غصه وغم.

امشب مجلس همه روشن است وگرم   ولي مجلس حضرت زينب خاموش وسرد


بياييد با حضرت زينب هم صدا شويم وبا شركت درمجلس عزاداري اربعين  حسيني شويم نه يزيدي ،زيرا يزيديان درچنين شبي هلهله مي كردند وجشن مي گرفتند.

آيا هنوز طنين صداي هل من ناصر ينصرني  امام حسين (ع) در گوش جان ها نمي پيچد؟


دیروز یک خاطره،فردایک راز وامروز یک هدیه است.

                قدرش رابدانیم

بافردی که در حال عبور بود برخورد کردم وگفتم:ببخشیدمعذرت میخوام اوهم معذرت خواهی کرد وگفت :من هم دقت نکردم.

ما دوغریبه برخورد مودبانه ای باهم داشتیم وردشدیم.

چندشب بعد وقتی توآشپزخونه مشغول اشپزی بودم دخترم ارام کنارم ایستاده بود.

وقتی برای برداشتن چیزی یه دفعه برگشتم به او برخورد کردم وتقریبا انداختمش وگفتم :ازسر راه برو کنار.

قلب کوچکش شکست ورفت................

شب وقتی تو رختخواب بیدار بودم صدای اروم خدارو  ازدرونم شنیدم که می گفت:

بایه غریبه اداب معمول رو رعایت می کنی اما با کسی که دوستش داری اینطور برخورد می کنی؟......

کاری از گروه هشت بهشت

شام غریبان

امروز مردم بی بصیرت کوفه فعل پستی ورذالت را تا اخر صرف نموده اند.

امروز مردم کوفه وصیت پیامبر(ص)را به دست باد سپردند.

امروز مردم کوفه ننگ ابدی برای خویش خریدند.

امروزواقعه عاشورا اتفاق افتاده است وسر بریده شده امام حسین(ع)بر نیزه ها به سوی شام  درحال حرکت است.

امروز کاروان کربلا مورد غارت قرار گرفته است.

امروز خیمه های کاروان راآتش زده اند.

امروز کودکان امام حسین باپای برهنه در میان خارها دویده اند وپای کودکان پر ازخار است.

امروز گوشواره ها والنگوهای زنان وکودکان به تاراج رفته است.

امروز حضرت زینب بی محرم شده است وکسی نیست برای سوارشدن به مرکب به اوکمک کند.

امروز کاروان کربلا بدون قافله سالار خود حرکت کرده است.

امروز حضرت زینب به برادرش امام حسین قول داده برای کودکانش سرپرستی کند.

امروز حضرت زینب به امام حسین قول داده که به یزید ثابت کند دخت علی بن ابی طالب است.

امروز حضرت زینب به امام حسین قول داده که آبرو داری کند.

امروز حضرت زینب به امام حسین (ع)قول داده که تاج وتخت یزید را نشانه رود.

امشب کربلا از نور ستارگان روش می شود.

امشب  زمین کربلا ارزش پیدامی کند.

امشب کربلا میزبان ۷۲ تن از بهترین انسانهاست.

امشب کاروان اسرا با غربت تمام باشهدا وداع می کنند. 

امشب حضرت زینب  به این می اندیشد که چگونه نگذارد درکوچه های شام سنگ وکلوخها به کودکان برخورد کند.

بگذار تا کاروان به شام برسد وثابت شود که زینب دختر علی است .

دختر همان علی که پهلوانان عرب را طی ۱۰سال به حقارت کشاند.

دختر همان علی که پیامبر(ص)یک ضربت شمشیرش به عمربن عبدود در جنگ خندق رابرتر از عبادت ثقلین برشمرد.

دخترهمان علی که در جنگ بدر به تنهایی بیشتر از تمام مسلمین دشمنان را به هلاکت رساند.

دختر همان علی که در جنگ احزاب به تنهایی ۱۰ تن از فرماندهان دشمن را سرنگون کرد.

بگذار تا کاروان به شام برسدتا زلزله ویرانگر سقوط بنی امیه اغاز شود.

 

 

         

زبان حال حضرت زینب (س)

فرستادن به ایمیل چاپ مشاهده در قالب PDF

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده

زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری-

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده،  پلکی بزن، یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم

تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد

حدود ساعت سه ، جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته

بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من

تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم ، شکستم بی صدا در خود

شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید                                         

      از (قبله مایل به تو)     سید حمیدرضا برقعی