نذرفرهنگی

یکی از اقسام نذر کردن نذر فرهنگی است.

در نذرمعمولی طعامی اماده می شود وسفره ای پهن،وعده ای از این اطعام بهره مندوگرسنگی سلولیشان برطرفُ که چه بسیار این کار نکوست واجر ومزد فراوانی برای ان ذکر شده.

اما انچه که در نذر فرهنگی مهم استُ برطرف کردن گرسنگی فرهنگی است که در جامعه اسلامی ما بیداد می کند.

عده ای از خیران فرهنگی اقدام جالب توجهی نموده اند بدین ترتیب که تعدادی کتب مذهبی خریداری نموده وبه صورت نیم بها ویا رایگان در اختیارهیئت ها قرار داده اند تا جوانان عزیز ما با بهره مندی ازاین امکان عطش فقر فرهنگی وگرسنگی فرهنگی را برطرف کنند.

که این کار یقینا اجر ومزدش از اطعام بیشتر است.

بیایید از پیشکسوتان این نذر باشیم.

 

 

یا مهدی ادرکنی

lمهدی جان چقدر دنبال توبگردیم وپیدایت نکنیم 

درست تر اینکه چقدر دنبال ما بگردی وپیدایمان نکنی.

ما که خسته شدیم توچی؟

خسته ایم اما مشتاق ومنتظر

این شبها در هیئت ها به دنبال تو می گردیم.

باشد که لیاقت پیدا کنیم نگاهی به ما بیفکنی.

یا مهدی ادرکنی.

فهرست وقایع ماه محرم الحرام...........

 اوّل محرم الحرام

 1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام

 دوّم محرم الحرام

 1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

 سوّم محرم الحرام

 1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا

 چهارم محرم الحرام

 1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام

 ششم محرم الحرام

 1. یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد 2.اولین محاصره فرات در کربلا 3. تراکم لشگر یزید در کربلا

 هفتم محرم الحرام

 1. ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد 2. منع آب از امام حسین علیه السلام

 هشتم محرم الحرام

 1. قحط آب در خیمه های حسینی

 نهم محرم الحرام تاسوعا

 1. محاصره خیمه ها در کربلا 2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 3. درخواست تاُخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 4. آمدن لشگر تازه نفس به کربلا 5. خطابه امام حسین برای اصحابش

 شب عاشورا

 1. سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش 2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

 دهم محرم الحرام عاشورا

 1. شهادت امام حسین علیه السلام 2. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی 3. شهادت مسلم بن عوسجه 4. شهادت حر بن یزید ریاحی 5. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری 6. شهادت همسر وهب 7. شهادت شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله 8. شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام 9. شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 10.شهادت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام 11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوایج علی اصغر علیه السلام 12. آمدن ذوالجناح با یال و کوپال خونین به سوی خیمه فاطمیات 12. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم 13.غارت اموال 14.فراز فاطمیات و علویات در بیابانها 15.غارت کردن لباس و ذره 16.جدا شدن سرهای مطهر 17.به آتش کشیدن خیمه های آل الله 18.شهادت دختران کوچک گریه و ماتم 19.راُس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه 20.خونین شدن ریشه هر گیاه 21.قتل ابن زیاد 22.قیام حضرت مهدی علیه السلام 23.وفات ام سلمه

 شب یازدهم محرم الحرام

 1.شام غریبان کربلا 2. سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی

 یازدهم محرم الحرام

 1.حرکت کاروان اسرا از کربلا 2. تشکیل مجلس ابن زیاد 3. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه

 دوازدهم محرم الحرام

 1.دفن شهدای کربلا 2. ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 3. روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام

 سیزدهم محرم الحرام

 1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد 2. اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه 3. خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام 4. شهادت عبد الله بن عفیف

 پانزدهم محرم الحرام

 1.فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

 نوزدهم محرم الحرام

 1.حرکت کاروان کربلا به سوی شام

 بیستم محرم الحرام

 1. دفن بدن جون در کربلا

 بیست و پنجم محرم الحرام

 1. شهادت امام سجاد علیه السلا م

 بیست و ششم محرم الحرام

 1. شهادت علی بن الحسن المثلث

 بیست و هشتم محرم الحرام

 1. وفات حذیقه بن یمان 2. تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد 3. ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک

 بیست و نهم محرم الحرام

 1. رسیدن کاروان اسرا به شام

 تتمۀ محرم الحرام

 1. نوشتن صحیفه ملعونه 2. وفات ماریه قبطیه

 

شعرعاشورایی بماند بقیه اش

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

 

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش

 

گویا هنوز باور زینب نمی شود

بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش

 

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام... بماند بقیه اش

 

راحت شد از حسین همین که خیالشان

شد نوبت خیام....بماند بقیه اش

 

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش

 

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

خون علی الدوام ... بماند بقیه اش

 

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

از پیکر امام ... بماند بقیه اش

 

بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو

من میروم به شام ...بماند بقیه اش

 

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها

از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش

 

دلواپسی برای من و بهر دخترت

در مجلس حرام ...بماند بقیه اش

 

حالا قرار هست کجاها رود سرش

از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش

 

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن

از روی پشت بام ... بماند بقیه اش

 

قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد

شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش

دروصف امام حسین(ع)

باز در خاطره‌ها، یاد تو ای رهرو عشق
شعلة سرکش آزادگی افروخته است 

یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگی‌ات 
از سر شوق و طلب، دیدة جان دوخته است

نقش پیکار تو، در صفحة تاریخ جهان
می‌درخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب

پرتواش بر همه کس تابد و می‌آموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب

چهر رنگین شفق، می‌دهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد

راست، چون منظرة تابلوی آزادی‌ست 
که فروزنده به تالار شب آویخته شد

رسم آزادی و، پیکار حقیقت‌جویی
همه جا، صفحة تابندة آیین تو بود

آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود

جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود

زان فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود!

 

شعر عاشورایی

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین                           شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

 

 تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست                           سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

 

 از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع                                 هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین

 

 هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی                               اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

 

 داغ علی اصغر و عباس و اکبرت                                 غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

 

از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ                                    انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین

 

 بر نیزه در مقابل چشمان خواهری                               گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

 

سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات                              هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

قافله عشق در سفر تاریخ


 قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده‌اند «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا». این سخنی است كه پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار می‌سازد.

...
و تو، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده‌ای و اكنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده‌ای، نومید مشو، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست و انتظار می كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده‌ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازمان و لامكان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را به قافله سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب كنید، قافله در راه است. می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهكاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می‌پذیرند. آدم نیز در این قافله ملازم ركاب حسین است، كه او سرسلسله خیل پشیمانان است، و اگر نبود باب توبه‌ای كه خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند. « زهیر بن قَین بَجلی » را كه می شناسید ! مردانی از قبیله «بنی فزاره» و «بجیله» گویند: « آنگاه كه ما همراه با زهیربن قین بجلی از مكه بیرون آمدیم... در راه ناگزیر با كاروان حسین بن علی همسفر شدیم.» آنها می گویند كه: «ما را ناگوارتر از آنكه با او در جایی هم منزل شویم، هیچ چیز نبود... چرا كه زهیر از هواداران عثمان بن عفان خلیفه سوم بود». « ما در این سو و حسین در آن سو اردو زدیم. برسفره غذا نشسته بودیم كه فرستاده‌ای از جانب حسین(ع) آمد و سلام كرد و با زهیرگفت: ‌ابا عبدالله الحسین مرا فرستاده است تا تو را به نزد او دعوت كنم و ما هر آنچه را كه در دست داشتیم، ‌انداختیم و خموش نشستیم،‌ آنچنان كه گویا پرنده‌ای بر سر ما لانه ساخته است». «ابی مخنف» گوید: از «دَلهم» دختر «عمرو» كه همسر زهیر بود، اینچنین روایت شده است:‌ «من به زهیر گفتم: ‌آیا فرزند رسول(ص) خدا تو را دعوت می كند و تو از رفتن امتناع می‌ورزی؟ سبحان الله! بهتر نیست كه به خدمتش بروی، سخنش را بشنوی و سپس بازگردی؟ زهیر با ناخشنودی پذیرفت و رفت، اما دیری نگذشت كه با چهره‌ای درخشان بازگشت و فرمود تا خیمه اش را بكنند و راحله اش را نزدیك امام حسین(ع) برند. آنگاه مرا گفت كه تو را طلاق می گویم ؛ ازاین پس آزادی و مرا حقی بر گردن تو نیست،‌چرا كه نمی خواهم تو نیز به سبب من گرفتار شوی. من عزم كرده ام كه به حسین(ع) بپیوندم و با دشمنانش نبرد كنم و جان در راهش ببازم. سپس مَهر مرا پرداخت و به یكی از عموزاده هایش واگذاشت تا مرا به خانواده ام برساند... آنگاه به یارانش گفت: از شما هر كه می خواهد، مرا پیروی كند،‌و اگر نه، این آخرین دیدار ماست. بگذارید تا حدیثی را از سال ها پیش، آنگاه كه در سرزمین« بَلَنجَر » از بلاد خزر نبرد می كردیم برای شما نقل كنم... از سلمان فارسی،‌كه چون ما را از كثرت غنایمی كه به چنگ آورده بودیم خشنود دید، فرمود: اگر امروز اینچنین خشنود شده‌ای، آن روز كه سرور جوانان آل محمد(ص) را درك كنی و در ركاب او شمشیر زنی، تا كجا خشنود خواهی شد؟ یاران ! اكنون آن تقدیر محتومی كه انتظار می كشیدم مرا دریافته است و باید شما را وداع گویم.» و از آن پس، زهیر بن قین بجلی نیز به خیل عاشوراییان پیوست. « عبدالله » پسر « سلیم » و « مذری » پسر « مشمعل » كه هر د و از طایفه « بنی اسد » بوده اند، گفته اند كه ما چون از مناسك حج فارغ شدیم در این اندیشه بودیم كه هر چه سریع تر خود را به كاروان حسین برسانیم و بنگریم كه سرانجام كارش به كجا خواهد كشید. شتاب كردیم و چون در منزل « زَرود» خود را به آن حضرت رساندیم، مردی از اهالی كوفه را دیدیم كه با دیدن كاروان حسین بن علی(ع) به بیراهه زد تا با او رودر رو نشود. امام كه ایستاده بود تا او را ببیند، دل از او برید و به راه افتاد. ولكن ما خود را به او رساندیم تا از اخبار كوفه جویا شویم. از قبیله اش پرسیدیم و چون دانستیم كه او نیز از بنی اسد است سؤال كردیم: « در كوفه چه خبر بود؟» و او پاسخ داد: « من كوفه را ترك نكردم مگر آنكه دیدم كشته های مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را كه در بازار بر زمین می كشندبازگشتیم وهمپای كاروان امام آمدیم تا شامگاهی كه درمنزل « ثعلبیه » فرود آمد. فرصتی شد كه به خدمت او رسیدیم و عرض كردیم: « رحمت خداوند بر شما باد!... ما را خبری است كه اگر بخواهی آشكارا و یا پنهانی بر تو بازگو كنیم


ادامه نوشته

محرم رسید

محرم ماه پیروزی خون برشمشیر از راه رسید.

ماه پیروزی حق برباطل از راه رسید.

محرم ماه پیروز نور برظلمت از راه رسید.

محرم ماه پیروزی عشق وایثار بر کینه ودشمنی از راه رسید.

محرم بال پرواز بال شکستگان عشق است.

محرم عطر دل انگیز ولایت  است.

محرم ماه شناخت صبر زینب از راه رسید.

محرم ماه شناخت اوج ایثار برادری عباس است.

محرم ماه فداکردن عزیزان برای حق است.

محرم ماه ترجیح دادن دین بر خانواده است.

محرم ماه درخشش نور ولایت است.

محرم ماه تولد اسلام است.

محرم ماه تفکر وتعقل است.

محرم ماه نزدیک شدن به خداست.

محرم ماه همدل شدن با زهرا(س)است.

محرم ماه شناخت  عاشوراست.

محرم ماه ناشناخته تاریخ است.

محرم .....محرم.....محرم.... ماه بدست اوردن عزت وایمان است.

محرم ماه خوبی هاست بیایید از بدی ها چشم بپوشیم ومحرم را با تمام  خوبی هایش درک کنیم.

وعده دیدار ما هیئت های عزاداری سرور وسالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) در دهه های محرم وصفر.

التماس دعا.