من وتو هر دو به یک شهر وزهم بیخبریم
من وتو هردوبه یک شهر وزهم بیخبریم
هردودنبال دل گمشده ی دربدریم
ماکه محتاج نفس های همیم اه چرا
ازکنار تن یخ کرده هم می گذریم
مادوکبکیم هواخواه هم و هم نفسیم
هردوپربسته گرفتار قضا وقدریم
کی توانست بگوید که می اید روزی
من وتو هردو به یک شهر وزهم بیخبریم......
+ نوشته شده در پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲ ساعت 23:55 توسط بهرام
|
دوستان سلام