یشیمانی شیطان
امروز ظهرشیطان رادیدم نشسته بربساط صبحانه وارام لقمه برمی داشت گفتم ظهرشده هنوزبساط کارخود رایهن نکرده ابی؟
بنی ادم نصف روز خود رابی توگذرانده اند شیطان گفت: خودرابازنشسته کرده ام ییش ازموعد.
گفتم به راه عدل وانصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت:من دیگر ان شیطان توانای سابق نیستم دیدم انسانها انچه رامن شبانه به دهها وسوسه ینهانی انجام می دادم روزانه به صد ها دسیسه اشکارا انجام می دهند اینان را به شیطان چه نیاز است.
شیطان درحالی که بساط خود را برمی چید تا درکناری ارام بخوابد زیرلب گفت:انروز که خداوند گفت برانسان ونسل اوسجده کن نمی دانستم که نسل او در زشتی ودروغ وخیانت تا کجا می تواند فرا رود وگرنه دربرابر ادم به سجده می رفتم ومی گفتم همانا توخود یدر منی.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:58 توسط بهرام
|
دوستان سلام